سلام، حالتون چطوره؟! امیدوارم که تا حالا از تعطیلات تابستانی لذت برده باشید و عباداتتون هم مقبول درگاه حق بوده باشه...

حدود سه ماه پیش بود، که نوشته ی چرا درمانده ایم؟! را ثبت کردم و در همان جا بود که قولی به شما دادم مبنی بر این که سه مورد دیگر را نیز به شما معرفی کنم...

و حالا زمان آن رسیده! در این مطلب، علاوه بر آن که به بیان چند عامل دیگر می پردازم،،،


اصلا خودتون ببینید متوجه می شید!!! :)


حقیقت گریزی ما:


 آن چه که همگان به عنوان واقعیت پذیرفته اند، نمی پذیریم و همواره از حقیقت هایی که دنیای اطرافمان را احاطه کرده فرار می کنیم. جالب تر آن که برای این رفتارهایمان نیز، دلایلی گاه خنده آور ارائه می کنیم. البته می شود اذعان داشت که بهترین هدف برای این کارمان، ترس و فرار از ناراحتی ست زیرا بسیاری از آن حقیقت ها برایمان ناراحت کننده و تاسف بار به شمار می رود.با این وجود به نظر نمی رسد که این روش مناسب باشد. بهترین راه این است که قبول کنیم در زندگی مان حوادثی رخ می دهد که تنها راه کنار آمدن با آن ها، پذیرش آن هاست. یعنی خودمان، خودمان را گول نزنیم و از واقعیت ها نگریزیم!


نارضایتی دائمی ما:


بیشتر ما از هر چیزی ناخشنود و ناراضی هستیم. و این ناخشنودی نیز از توقعات بالا و نردبانی ماست. این کاملا درست است که باید در زندگی اهدافی داشت و از طریق آن ها، مسیری برای زندگی خود ترسیم کرد ولی گاهی مواقع همین هدف ها هستند که نه تنها مانع رسیدن ما به آروزهایمان می شوند، بلکه از آن چیزی که اکنون هستیم نیز به زیر می آورند! بنابراین لازم است که در کنار تلاش برای دست یابی به آینده ای روشن و موفق، کمی به توانایی هایمان نیز بنگریم و در حد آن چه که توانش را داریم قدم برداریم. یعنی سطح توقعمان را پائین بیاوریم. این گونه از کوچک ترین موفقیت ها هم خوشحال و خشنود می شویم و اعتماد به نفس مان را نیز برای رسیدن به دیگر رویاهایمان تقویت می کنیم...


بی برنامگی ما:


یکی از مهم ترین ها!!! تقریبا همه ی ما به این پی برده ایم که باید برای دست یابی به آرمان هایمان در زندگی، برنامه ای تهیه کنیم. اما کو گوش شنوا؟! در این جاست که از دلیل تراشی مان بهره می جوییم و بهانه هایی جالب می تراشیم. قطعا داشتن برنامه ای منظم در زندگی، به همه ی کارهایمان جهت و نظم می بخشد و این همان راهی ست که در تمامی مسائل، به دادمان می رسد! برای اثبات این موضوع هم کافی ست تنها یک بار امتحان کنید. فرقی نمی کند در درس تان یا در کارهای روزمره و ....

و چه بسیار تقویم ها و یادداشت هایی که آن ها را یک برنامه نامیدیم و هرگز به آن ها توجه نکردیم! شاید این که خود من هم پس از مدت ها به قولم عمل کردم نیز، نوعی از بی برنامگی باشد!!!


و اما سخن آخر:


این موارد محدود به فرد یا جامعه و کشورى  خاص نیست و همه ی ما با آن ها سر و کار داریم. اگر با نگاهی روشن بینانه خود را استاد همه چی دون نپنداریم، بیخود و بی جهت عادت به شعار دادن پیدا نکنیم، دیگران را دشمنان خویش تصور نکنیم، از حقیقت ها فرار نکنیم، از زمین و زمان ناراضی نباشیم، بدون هدف و مسیری مشخص زندگی نکنیم و در نهایت برای کار های اشتباهمان دلیل های غیر موجه نتراشیم، آن موقع است که بر پله هاى پیشرفت قدم مى گزاریم و جهانی متفاوت را نظاره می کنیم. همان دنیایی که خدا می داند که چند بار برای رسیدن به آن تلاش کردیم و شکست خوردیم. و فکر می کنم که تعداد کمی از آن دلایل را اکنون دریافته ایم...

و این هم کلام آخر,

پیشرفت آن چیزی نیست که همگان در رویاهایشان می پرورانند،

بلکه پاسخی ست به تلاش افرادی که آن را در دوردست ها نمی بینند.


         

  خنده بر لبانتان و روزى تان گسترده...

 على سیارنژاد_ هفتم مردادماه سال یک هزار و سیصد و نود و دو خورشیدى