با سلام.

چند روز پیش کتابی را از آقای حسن نراقی مورد مطالعه قرار دادم که موضوع آن این بود: "چرا درمانده ایم؟" 

کتابی بسیار زیبا و جالب که بسیاری از نکات را که ما در زندگی روزمره ی خویش باور داریم بیان می کند.

حال آن که بعضی از آنان سبب درماندگی و عقب افتادگی ما از سایر جوامع جهان خواهد شد... 

قصد ندارم که این کتاب را به صورت خلاصه در این جا بنویسم. این نوشته برداشت من از خواندن " چرا درمانده ایم؟" است.


 همه چیز دانی ما! :

 همه ی انسان ها می دانند که هیچ وقت نخواهند توانست که کلیه ی علوم را فرا بگیرند و به زبانی دیگر " استاد همه چی دون " شوند! شاید خیلی از مردم این موضوع را درست بپندارند و بپذیرند اما همین که بر سر موضوعی با دیگران به اختلاف می افتند به انکار آن می پردازند. 

این همان نمایش همه چیز دانی ماست... خوب است که در برخی از مواقع با دیگران نیز در انجام کارهایمان مشورت کنیم و از نظرات آن ها استفاده کنیم. آن موقع خواهد بود که به جای بهره گیری از افکار یک فرد مجموعه ای کامل و دقیق از اندیشه های طرفین به وجود می آید.



شعار زدگی ما:

جمع کثیری از ما دچار شعار زدگی شده ایم...

کارهایی را که شاید برای دست یافتن به آن ها باید خیلی تلاش کنیم را در روبه روی خویش تصور 

می کنیم و راهی کوتاه را برای رسیدن به آن ها در نظر می گیریم. 

خوب است که خود را ماورائ طبیعه در نظر نگیریم و بدانیم که ما یک انسانیم و مسلما 

خیلی از کارها از دست ما بر نمی آید. اگر بی خود و بی جهت شعار دهیم و دیگران را 

نسبت به خویش دارای انتظار سازیم، با عدم موفقیت جز شرمندگی و خجالت چه چیزی عاید ما می شود؟

بنابراین بیهوده شعار ندهیم و امیدی ناممکن به دلهایمان وارد نسازیم. چون پس از مدتی کوتاه

سردی شکست را احساس خواهیم کرد.



و توهم دائمی توطئه!:

در خانه هایمان نشسته ایم و مدام فکر این را می کنیم که دیگران برای شکست دادن ما 

نقشه می کشند و در حال انجام توطئه هستند! به عبارتی دیگر ما در مرکز جهان هستیم

و دیگران فقط منتظرند که ببینند ما چه کاری را انجام می دهیم.

این همان بدبینی و توهم توطئه چینی است که ما را از دوستان خویش دور خواهد کرد 

و در نهایت نیز زمانی به نادرست بودن آن پی می بریم که تنهای تنها شده ایم!

این را بدانیم که دیگران نیز به اندازه ی ما سهم زندگی بر روی زمین را دارند. بهتر است که 

با این توهمات بیهوده و مضر خود را از دیگران بهتر و مهم تر نپنداریم و اطرافیان خویش را 

به دشمنانی برای خود مبدل نسازیم...



  اینم از سه مورد اول. در بخش بعدی نیز نکاتی دیگر را برایتان معرفی می کنم.

در پایان خوب است که اگر تاکنون می دانستیم که چنین معایبی را داریم و درصدد اصلاح آن ها برنیامدیم، همین حالا سرفصلی تازه از زندگی خویش را با فکری نو نسبت به رفتار های خود و ارتباط با دیگران شروع کنیم. زیرا با این کار هم پیشرفت خواهیم کرد و هم زندگی را بهتر و روشن تر درک خواهیم کرد... زندگی ای که تنها زمان استفاده ی ما از آن همین حالاست!



 با آرزوی موفقیت در کارها و وقتتان به خیر و خوشی!

 

  علی سیارنژاد _ بیست و دوم فروردین ماه سال یک هزار و سیصد و نود و دو خورشیدی