پس از نوزده روز...


به روزی فکر کنید که دیگر در آن خبری از آرزوها نیست. صبح از خواب برمی خیزید و جهانی تاریک را نظاره می کنید.

روزی پر از سردی و خاموشی انتظار شما را می کشد. دنیایی بی هیچ هدف... آیا واقعا می توانیم که این را برای خود بخواهیم؟!

خواب و بیداری به این موضوع می پردازد...


خواب و بیداری مفهومی از زندگی نابود کننده ای است که بعضی از وقت ها آن را در دو قدمی خویش 

می یابیم. 

اغلب، فکر کردن به آن که ما موجودی بی ارزش در این جهان هستیم و نقشی نیز در تحولات آن نداریم 

ما را به این سمت و سو می کشاند یا آن که دیگران را در موفقیت ببینیم و خود را بازنده ی نبرد برای 

آرزوهایمان فرض کنیم.

 دنیای ما از انبوهی از مشکلات و افسوس خوردن ها پر می شود. با کوچکترین شکست امید خود را 

از دست می دهیم و خود را بازنده ی میدان زندگی فرض می کنیم...

این ها همگی نشانه هایی از عدم وجود اعتماد به نفس در ماست. این که از خود و کارهایمان 

مطمئن نیستیم و سرگردان در این دنیا وقتمان را هدر می دهیم. 

می شود گفت که تنها پادزهر این بیماری گرفتن تصمیم های مهم در مواقع ضروری، اتکا به خودمان و 

نا امید نشدن است.

به این فکر کنید که شما ساخته شده اید تا جهان اطراف خود را تغییر دهید نه آن که زمان با ارزشتان 

را در حسرت و افسوس سپری کنید. اگر دیگران در دست یابی به موفقیت از شما پیشی گرفتند،

به جای آن که زیر پای دیگران را خالی کنید، برای خود پلی محکم تر بسازید!



پس بدانیم که حیف است در این دنیای زودگذر که بهره ی ما در استفاده ی از آن بسیار کم است، 

خود را ببازیم و فرصت ها را تمام شده ببینیم. 

خواب و بیداری و به زبانی دیگر سرگردانی و نا امیدی تنها برای افرادی است که می خواهند زیر 

مجموعه ای از افراد هدفمند باشند. اما ما از آن دسته نیستیم چون:

من و شما نمی خواهیم که جهان زیبای اطراف خود را به قبرستانی برای رویاهایمان تبدیل کنیم. 

"ما همان انسان های بزرگی هستیم که روزی قرار است بر فراز قله ها میزبان موفقیت باشیم." 




  علی سیارنژاد _ دهم اردیبهشت ماه سال یک هزار و سیصد و نود و دو خورشیدی